Al-Mustafa International University
سه‌شنبه | 23 | اردیبهشت | 1404

امام رضا(ع) الگویی برای عمل به منشور روحانیت

برات-محمد-هدایتی-1

یادداشت پیش رو با نگاهی کوتاه به سیره امام رضا (علیه السلام) به این حقیقت توجه می دهد که سیره آن حضرت به شدت با جریان جدایی دین از سیاست در حوزه علمیه در تضاد است.

به گزارش روابط عمومی جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی خراسان، حجت الاسلام برات محمد هدایتی از اساتید جامعه المصطفی خراسان در یادداشتی که به مناسبت میلاد باسعادت امام هشتم علیه السلام منتشر کرده‌اند، به مقوله حوزه علمیه و منشور روحانیت از دیگاه امام رضا علیه السلام پرداخته است.

واقعیتی تلخ در حوزه های علمیه

پیام حضرت آیت الله خامنه ای به همایش بین‌المللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم که کمتر از چهل سال بعد از منشور روحانیت امام خمینی (ره) صادر شده است را می تواند به عنوان گام دوم پیشرفت حوزه و روحانیت دانست. این منشور به مانند منشور قبلی، دارای عبارت ها و کلیدواژه هایی است که نشان از یک واقعیت تلخ در حوزه های علمیه و روحانیت دارد. واقعیتی که از اصلی ترین موانع پیشرو بودن و سرآمدی حوزه علمیه می شود. تفکر صلح کلی، تفکر قاعدین، تفکر جدایی دین از سیاست و مانند آنها یکی از سرفصل های مشترک در هر دو منشور است.

یادداشت پیش رو با نگاهی کوتاه به سیره امام رضا (علیه السلام) به این حقیقت توجه می دهد که سیره آن حضرت به شدت با جریان جدایی دین از سیاست در حوزه علمیه در تضاد است.

ابتدا به تعابیری که در هر دو منشور روحانیت آمده است، می پردازیم و سپس سیره امام رضا (علیه السلام) را در نفی سکولاریسم و تفکرات این جریان تبیین می کنیم.

هشدار به خطر روحانی نماهای حوزه

امام خمینی (ره) در منشور روحانیت بارها نسبت به خطر جدایی دین از سیاست و روحانی نماهایی که این تفکر را در حوزه های علمیه ترویج می دهند، هشدار داده اند. «روحانی‌نماهایی‌ که دین را از سیاست جدا می‌دانند»، «مقدس‌نماهای بی‌شعوری که دین را از سیاست جدا و مبارزه با شاه را حرام می دانند»، «قابل قبول نیست که مرجع و مجتهد بگوید من در مسایل سیاسی اظهارنظر نمی‌کنم»، «القای شعار جدایی دین از سیاست، مهمترین راه‌های نفوذ در روحانیت است»، «شعار جدایی دین از سیاست، باعث شد فقاهت غرق در احکام فردی و عبادی شود»، «باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند».

اینها خلاصه هشدارهایی است که امام خمینی (ره) در منشور روحانیت، درباره خطر نفوذ تفکر جدایی دین از سیاست به حوزه های علمیه گوشزد می کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای نیز در منشور روحانیت، ضمن توجه دادن و تأکید بر همان هشدارهای امام خمینی (ره)، نکات مهم دیگری را بیان می فرمایند.

«جریان تحجّر و تقدّس‌نمایی، حوزه‌ی علمیّه را دچار وسوسه‌ی جدایی دین از سیاست و فعّالیّتهای اجتماعی می کند و راه درست پیشرفت را مسدود می سازد»، «جریان خطرناکی که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزه‌ی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند»، «جریان خطرناکی که روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند»، «قدسیّت دین را در سیره‌ی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که اولین اقدامش، یکپارچه کردن عرصه‌ی سیاست و عبادت در مسجد بود».

اینها نیز خلاصه پیام حضرت آیت الله خامنه ای در منشور روحانیت است.

جریان تحجر و مقدس نما علاوه بر مسئله سیاست، در مسائل دیگر دین، مانند مواجهه غلط در فهم قرآن و روایات، رویکرد غلط در عبادات و معاشرت های اجتماعی پُرآسیب است. به راستی اگر این جریان به ظاهر دینی، ائمه معصومین (صلوات الله علهیم) را الگوی خود می داند، می بایست سیره امام رضا (علیه السلام) را در ورود به سیاست الگوی خود قرار دهد.

حقیقت این است که نتیجه تفکر جدایی دین از سیاست در حوزه های علمیه، جدایی دین از مردم و جدایی حوزه و روحانیت از مردم و جامعه است. این همان هدف خطرناکی است که تفکر ضد دین به دنبال آن است. به همین دلیل حضرت آیت الله خامنه ای در منشور روحانیت می فرمایند: «حوزه‌ی علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفه‌ی وجودی‌اش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود.»

سیره امام رضا (علیه السلام)، نفی تفکر سکولاریسم

تدبر در سیره امامان معصوم (علیهم السلام) نشان می دهد «ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه‌ی امامت بود… امام هشتم نیز در این دوران همان مبارزه‌ی درازمدت اهل‌بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه میداده است.» (حضرت آیت الله خامنه ای، ۱۳۶۳/۹/۳)

سیره امام رضا (علیه السلام) به خوبی نشان از تلاش حضرت برای ایجاد حکومت اسلامی و زمینه سازی برای تمدن مهدوی دارد. سیره امام رضا (علیه السلام) در حقیقت حلقه های اتصال دهنده حکومت امیرالمومنین، قیام امام حسین (علیه السلام) و حکومت ولی عصر (عج) به یکدیگر است. حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران، نقطه عطفی است که حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را که از مدینه آغاز شد، به حکومت ولی عصر (عج) که پیوند می زند و انقلاب اسلامی ایران قرار است جغرافیای آن حلقه وصل باشد.

با این توصیف، حوزه های علمیه نمی توانند نقش تمدن ساز خود را در این پیچ تاریخی نادیده بگیرند و به بهانه های استعماری، به مانند جریان قاعدین در دوران حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفتار کنند.

در ادامه سه نمونه از رفتارهای امام رضا (علیه السلام) را به عنوان الگوی حوزه و روحانیت در نفی جدایی دین از سیاست، تبیین می کنیم.

امام رضا (علیه السلام) در دوران هارون، آن هم شرایط به شدت خفقانی که به تعبیر روایات، خون از شمشیر هارون می چکد (الکافی، ج۲، ص۱۷۸) به امامت می رسند. امام در این دوران تقیه را کنار می گذارند و به تبیین امامت خود می پردازند. تا جایی که در جواب یارانی که نگران جان امام هستند، می فرماید: «پیامبر با یاران خود فرمود اگر ابوجهل یک مو از سر من کم کرد، من پیامبر نیستم. من هم به شما می‌گویم اگر هارون مویی از سر من کم کرد، من امام نیستم». (عیون، ج۲، ص۱۷۸)

مهم تر اینکه حضرت در اوج این خفقان، امامت را یک نظام کاملا سیاسی معرفی و تبیین می کنند. ایشان امامت را «زِمامُ الدِّینِ وَنِظامُ الْمُسْلِمینَ وَصَلاحُ الدُّنْیا وَعِزُّ الْمُؤمِنینَ» می دانند. امامت را، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان می دانند. (الکافی، ج ۱، ص ۲۸۴)

پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (علیه السلام) نیز آن هم با آن شروط، اوج حضور امام را در عرصه سیاست نشان می دهد. پذیرش مشروط امام نسبت به ولایتعهدی، از طرفی نفی نظام سلطنتی بود و از طرفی دیگر تبیین حکومت اسلامی در قالب امامت. ویژگی خاص دوران امامت امام رضا (علیه السلام) که در هیچ کدام از ائمه (علیهم السلام) وجود ندارد، مسئله ولایتعهدی است. ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) مانند خلیفه چهارم شدن امام علی (علیه السلام) است، زیرا راهی برای اثبات امامت حضرت بود.

یکی از دلائل قبول ولیعهدی از سوی امام آن بود که مردم، خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان همان گونه که شایع شده بود فقط علما و فقهایی هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمی آیند. شاید امام نیز در پاسخی که به سؤال «ابن عرفه» داد، نظر به همین مطلب داشت. ابن عرفه از حضرت پرسید: ای فرزند رسول خدا! به چه انگیزه ای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟ امام پاسخ داد: همان انگیزه ای که جدم علی (علیه السلام) را وادار به ورود در شورا نمود. (سیره پیشوایان، ص ۵۱۶)

در حقیقت جریان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) یک مبارزه دشوار سیاسی است. مأمون به دنبال تثبیت نظام طاغوتی سلطنتی است و امام رضا (علیه السلام) به دنبال احیای نظام ولایی حکومت اسلامی.

«امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند.» (حضرت آیت الله خامنه ای، ۱۳۶۳/۰۵/۱۸)

حادثه نماز عید فطر امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز یکی از آشکارترین دلائل لزوم روحانیت به عرصه سیاست و پیوند میان معنویت و سیاست است. رفتار امام در روز عید با اینکه ولایتعهدی را مشروط پذیرفته بود، دقیقا مانند رفتار امام حسین (علیه السلام) در قیام خود و رفتار امیرالمومنین (علیه السلام) در جریان بیعت بعد از خلیفه دوم است.

از اینها گذشته، روایات فراوان امام رضا (علیه السلام) در مسائل سیاسی و اجتماعی، الگوی واضحی برای حوزه و روحانیت در عمل به منشور روحانیت امام خمینی (ره) و حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) است.

خبر های قبلی و بعدی