Al-Mustafa International University
سه‌شنبه | 24 | تیر | 1404

الهیات شهادت در اندیشه قرآنی شهید بهشتی (ره) برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی خراسان،به همت مجتمع آموزش عالی خواهران جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی خراسان با همکاری پژوهشکده بین المللی امام رضا علیه السلام نشست علمی «الهیات شهادت در اندیشه قرآنی شهید بهشتی (ره)» برگزار شد.

در این نشست علمی، سرکار خانم دکتر رضا داد، استاد همکار و دبیر پژوهش گروه تفسیر و علوم قران مدرسه عالی فقه و قرآن، به‌عنوان سخنران اصلی به تبیین آراء و اندیشه‌های شهید بهشتی در موضوع الهیات شهادت پرداختند که در ادامه مشروح این نشست علمی تقدیم میگردد

سخنان دبیر علمی نشست سرکار خانم دکتر حیدری،استاد و عضو پژوهش گروه علوم قرآن و حدیث:

تسلیت می‌گوییم ماه عزاداری سید و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام و یارانشون و درود می‌فرستیم به روان پاک همه شهیدان شهیدان صدر اسلام شهیدان ۸ سال دفاع مقدس شهیدان مدافع حرم شهدای مقاومت علی الخصوص سید مقاومت سید حسن نصرالله شهدای حوادث اخیر به ویژه سردار سلامی سردار باقری سردار حاجی‌زاده
شهدایی که به تاسی از اباعبدالله الحسین خط فکری و باورشان این سخن حسین بن علی است که فانی لا اری الموت الا السعاده و حیاه مع الظالمین الا براما
و همچنین این سخن سیدالساجدین امام سجاد علیه السلام در دربار ابن زیاد وقتی که ایشان را تهدید به کشتن کرد حضرت فرمود یابن زیاد اما علمت ان القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده
که پسر زیاد کشته شدن به شهادت رسیدن روش ماست سیره ماست و شهادت عزت و کرامت ماست تو ما را از مرگ نترسان.
لذا تمام این شهدا که در راه حقیقت اعتلای پرچم اسلام به شهادت رسیده‌اند همین اعتقاد و باور را داشته‌اند که زندگی زیر لوای پرچم ظلم چیزی جز درد و رنج و محنت نیست و شهادت نهایت عزتی و کرامتی است که خدا به انسان ارزانی داشته است. این فکر و اندیشه تمدن ساز است. جریان ساز است.
قرآن کریم به عنوان یک کتاب تمدن انسان را رکن تمدن دانسته و واژه‌هایی به کار برده که در ارتباطات انسانی یک ابر نظام هستند فراتمدنی هستند.
دو واژه امت و ملت در منطق قرآن اینگونه هستند.
در منطق قرآن گاهی در برهه ای از تاریخ یک فرد می‌تواند خود تمدن و امت باشد یعنی ظرفیتی در خود دارد که می‌تواند با انسان‌های بی‌شماری برابری کند و خیل عظیمی از انسان‌ها را به سوی حرکت تمدنی خویش سوق دهد ارتباط چنین انسانی با دیگر انسان‌ها خیزش فراتمدنی ایجاد می‌کند این گونه افراد فراتمدن هستند فرا زمان و فرا مکان هستند یعنی در محدوده زندگی و زمان خود محصور نمی‌شوند بلکه محدوده‌های خارج از زمان و مکان خویش را تحت تاثیر خط فکری و اندیشه‌هایشان می‌گذارند.
قرآن کریم ابراهیم خلیل را نمونه بارز فرد امتی معرفی می‌کند در سوره نحل آیه ۲۱ تا ۲۳ این ویژگی ابراهیم خلیل را به تمام انسان‌های آزاده دنیا معرفی می‌کند یعنی می‌گوید که هر کسی که ظرفیتی به اندازه ابراهیم خلیل داشته باشد می‌تواند فردی فراتمدنی باشد. این جریان تا قیامت ادامه خواهد داشت.
در عصر ما نیز افرادی بوده و هستند که چنین ظرفیتی بی نظیری داشته اند و این ظرفیت، مورد اعتراف دیگران نیز بوده اند. شهید بهشتی رضوان الله علیه یکی از این افراد است. زیباترین تعریف، جامع‌ترین تعریف درباره شخصیت شهید بهشتی همانی است که از زبان حضرت امام که خود شخصیتی اندیشه ساز، تاریخ ساز و جریان ساز است، خارج می‌شود که نیاز به تامل و تفکر دارد. حضرت امام درباره شهید بهشتی می‌فرماید که بهشتی خود یک ملت است. نظیر سخنی که مقام معظم رهبری درباره شهید قاسم سلیمانی فرمودند که سلیمانی یک مکتب است.
ملت بودن شهید بهشتی در کلام امام رحمت الله علیه به دلیل جامعیت شخصیت کم نظیر شهید بهشتی دیدگاه‌های او در مباحث مختلف، نقش شهید در انقلاب، کادرسازی و کارهای تشکیلاتی است.
امامین انقلاب در تعریفات خویش از شخصیت شهید بهشتی برخی ویژگی‌های او را نظیر پرکار بودن ،روحیه خستگی‌ناپذیر، منظم بودن، با ابتکار بودن ،پرحوصله بودن در مقابل سخنان اهانت آمیز و شنیدن صدای مخالف می‌دانستند اما آن چیزی که بهشتی را بهشتی کرد اعتقاد او به مبانی و التزام او به همین مبانی در عمل است او در مبانی با کسی شوخی نداشت.
می‌توان گفت که شهید بهشتی رضوان الله علیه توان علمی، قدرت اجرایی، آبرو، حیثیت و عمر و جان خویش را برای اعتلای اسلام گذاشت و تمام ظرفیت و امکانات خویش را به میدان آورد و مصداق کامل این فراز از دعای بعد از زیارت آل یاسین است.
و هو عهدی الیک و میثاقی لدیک. فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمیع ما خولنی ربی بین یدیک.
امروز در این نشست با عنوان الهیات شهادت در اندیشه قرآنی آیت الله دکتر شهید بهشتی از اعتقاد و مبانی او به شهادت بشنویم مسیری که او آخرین برگ زندگی خویش را با آن رقم زد.

 

مشروح سخنان سرکار خانم دکتر رضا داد، استاد همکار و دبیر پژوهش گروه تفسیر و علوم قران مدرسه عالی فقه و قرآن:

الحمدلله ربّ العالمین، و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین

با عرض سلام و احترام محضر استادان بزرگوار و طلاب عزیزی که تشریف آورده اید. ایام سوگواری سرور آزادگان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و یاران باوفای ایشان را تسلیت عرض می‌کنم. این روزها مقارن است با سالگرد شهادت آیت‌الله دکتر شهید بهشتی و یاران مظلوم ایشان در فاجعه‌ی تلخ هفتم تیر. همچنین ملت بزرگ ما سوگوار شهادت رادمردان و جمعی از مردان مؤمن و زنان بی‌دفاع کشورمان است که در جنایت اخیر، قربانی حمله ددمنشانه و ناجوانمردانه رژیم آمریکا و اسرائیل غاصب شدند.

از همین رو به فراخور ایام در نخستین پیش‌نشست از سلسله نشست‌های همایش بین‌المللی «اندیشه‌های قرآنی-تفسیری شهید آیت‌الله دکتر بهشتی» به بررسی «الهیات شهادت» در بستر اندیشه‌ی قرآنی خواهیم پرداخت.

مفهوم‌شناسی «شهید» و «شهادت» در قرآن

شهید در عرف دینی و زبانی ما به کسی اطلاق می‌شود که در راه خدا جان خود را فدا کرده است. برخی مفسران از جمله علامه طباطبایی معتقدند که واژه «شهید» به معنای اصطلاحی رایجِ امروزین (یعنی «کشته‌شده در راه خدا») در قرآن نیامده است. اما با بررسی تفاسیر فریقین و استناد به روایات تفسیری، می‌توان دریافت که در آیات متعددی نظیر:

  • «فَأُوْلَـئِكَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمَ ٱللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّینَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّـلِحِینَ…» (نساء: ۶۹)
  • « تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِين‏ »(آل عمران: ۱۴۰)
  • «وَٱلَّذِینَ آمَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَـئكَ هُمُ ٱلصِّدِّیقُونَ وَٱلشُّهَدَآء…» (حدید: ۱۹)

واژه «شهدا» در معنای «قتیل فی سبیل الله» به کار رفته و در بسیاری از تفاسیر، این معنا به صراحت پذیرفته شده است. علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه ۱۹ سوره حدید پس از طرح امکان معنای «گواه» برای واژه «شهید»، نهایتاً احتمال می‌دهند که این واژه در آیه، به معنای کشته‌شده در راه خدا نیز قابل فهم باشد.

الهیات شهادت؛ معنایی نو در نظام مفاهیم اسلامی

الهیاتِ شهادت اصطلاحى است که بر پایه روش‌شناسى الهیات‌هاى موضوع‌محورِ معاصر شکل‌گرفته است؛ همان خانواده‌اى که «الهیاتِ رنج»، «الهیاتِ جنسیت»، «الهیاتِ صلح» و «الهیاتِ مقاومت» را نیز در بر مى‌گیرد. در این رویکرد، به‌جاى بحث کلی و انتزاعى درباره «خدا»، یک پدیدار انسانى – ‌در این‌جا شهادت – از منظر الاهى واکاوى مى‌شود. لذا الهیات شهادت یک ترکیب اضافی است و منظور  پرداختن به ابعاد الهیاتی قضیه شهادت مثل مبانی، نتایج، رهاوردها، ملاحظات و ابعاد گوناگون بحث شهادت از منظر متون دینی و از نگاه الهیاتی است. به تعبیر دیگر الهیات شهادت فی سبیل الله منظومه‌ای از مبانی و مفاهیم دینی است که شهادت در چارچوب آن تبیین و معنا می شود. آیت الله شهید دکتر بهشتی در آثار متعدد خود اعم از تفسیر ترتیبی و موضوعی و تک نگاره های تفسیری، به موضوع شهادت و شهید و ابعاد الهیاتی آن با دقت پرداخته اند. اساسا اگر به تعریف شهید بهشتی از شهید و شهادت دقت کنید متوجه همین ابعاد الهیاتی قضیه می شوید.

ایشان با استفاده از شیوه تحلیل واژه‌محور، به پرسش از چرایی اطلاق عنوان «شهید» بر «قتیل فی سبیل الله» می‌پردازند. به طور کلی در بین لغویون و مفسرین چند دیدگاه برای این وجه تسمیه موجود است:

  1. شهید کسی است که خداوند و فرشتگان به بهشتی بودن او شهادت داده‌اند.
  2. شهید زنده است و گویی حاضر و ناظر است.
  3. شهید شاهد بر نعمات بهشتی است.
  4. شهید در روز قیامت شاهد اعمال دیگران خواهد بود.

در این دیدگاه ها شهیدگاه به معنای فاعلی «شاهد» است و گاه به معنای مفعولی «مشهود» است.

اما شهید بهشتی در وجه تسمیه شهید، معلوم می دارند این امر از آن روست که شهادت مرحلۀ والايى است از حضور تام قلب انسان در پيشگاه خدا. از این منظر، شهادت تا با شهود انسان نسبت به حق و خدا قرين نباشد، شهادت ناميده نمى‌شود. شهدا قبل از شهادت به شهود تام نسبت به الله رسیده اند و ايمانشان را به خدا آن قدر قاطع و محكم و روشن كردند كه از همۀ دوست داشتنى‌هاى ديگر در راه آن دوست مى‌گذرند و فى سبيل‌الله حركت مى‌كنند و جان مى‌دهند. به بیان ما آنها شهید زیسته اند که شهید گشته اند. بنابراین وجه تسمیه «قتیل فی سبیل الله» به شهید این است که شهید شهود کامل دارد نسبت به حق و خداوند و جان خود را به واسطه حضور تام قلب در پیشگاه خداوند فقط با خداوند معامله می‌کند؛ از همین روست که به «قتیل فی سبیل الله»، شهید گفته می‌شود.

همانگونه که مشاهده می‌شود در این تبیین،شهادت صرفاً یک رخداد عدالت خواهانه و یک رویداد حماسی نیست، بلکه یک فرایندی است الهیاتی که بر یک مبانی باید استوار باشد تا به آن شهادت اطلاق شود.

مبانى سه‌گانه شهادت در اندیشه‌ى شهید دکتر بهشتى

الف) مبناى هستی شناختی: توحید و خداگرایى

نقطه عزیمتِ شهید بهشتى در تبیین شهادت، نقطه توحید و خداگرایی است. در نگاه قرآن، خداوند یگانه مالک و مَلِک حقیقی جهان هستی است؛ به گونه­ای که هرچه در آسمانها و زمین است با همۀ لوازم و آثارش، به حقیقت مملوک ذات ربوبی است و خداوند می­تواند هرگونه بخواهد، در مِلک و مملکت خویش تصرّف کند. همچنین، دیگران نه در مِلک و مُلک با خداوند شریک­اند و نه می­توانند بدون تملیک الهی، بدانها دست یازند؛ بلکه هر آ­نچه دارند، منوط به اذن و تملیک الهی است. طبق این نگاه، مالک حقیقى جان انسان خداست و شهادت، «بازگرداندن امانت» و «وفاى به عقد عبودیت» است.

لذا در این افق، میان مرگ عدالت‌خواهانه و شهادت تفاوتى بنیانى وجود دارد: اولى ممکن است حاصل شورِ اجتماعى یا انگیزه‌هاى انسانى باشد، اما دومی تنها وقتى رخ مى‌دهد که شهود توحیدى، نیت و جهتِ کنش را سراسر الهى کرده باشد.

شهید بهشتى تأکید مى‌کند که «قوام شهادت به «معامله با خدا» است؛ اگر در معامله، جانب دیگرى جز خدا منظور شود، شهادت به «کشته‌شدن» تقلیل مى‌یابد». از این منظر، شهادت نابودی نیست، وفای به عهد است؛ معامله‌ای آگاهانه با خداوند، بازگرداندن ودیعه به صاحب اصلی.

بر همین مبنا، شهید بهشتی تحلیل دقیقی از عاشورا ارائه می‌دهد. در شب عاشورا حضرت می داند فردا صحنه‏‌ای پيش می‏آيد كه در آن صحنه، نه تنها حسين بن علی باید حسين بن علی باشد بلکه بايد تمام كسانی كه در اردوگاه حسين هستند باید حسين صفت باشند. مبادا در ميان اين عده كسی باشد كه فردا از فداكاری و جانبازی دريغ كند و لكه ننگی بر دامان مقدس اين نهضت الهی باشد.  لذا حضرت همه آنها را جمع كرد خطابه‏‌ای خواند و خدا را حمد و ثنا كرد. بعد فرمود: « اما بعد فانی لااعلم اصحابا اوفا و لا خيرا من اصحابی. من يارانی بهتر و وفادارتر از ياران خودم نمی‏شناسم فجزاكم الله انی خيرا. خداوند از جانب من به همه شما پاداش خير بدهد. بعد فرمود قد اذنت لكم. من از همه شما تشكر می ‏كنم به همه شما اجازه می‏ دهم برويد. همه‏تان برويد و از نظر من برای رفتن مجازيد. ليس عليكم حرج منی و لا زمام. از جانب من نه سخت‏گيری هست نه در مضيقه و رودربایستی باشيد، نه من عهد و پيمانی از شما انتظار دارم. برويد

این تناقض چگونه حل می شود؟ از سویی حضرت از وفای یاران می گوید و بلافاصله می فرماید بروید؟ شهید بهشتی می گوید هدف امام تبیین مبنای توحیدی جهاد و شهادت است. امام می‏خواست در اين لحظه اعلام كند كه تا این لحظه با حسین بودید؛ اگر از این‌جا به بعد می‌مانید، برای حسین نمانید؛ برای خدای حسین بمانید. زیرا فردا، روز حسین‌صفت شدن است؛ روزی که باید برای هدف حسین جنگید، نه برای خود حسین. بايد از اين لحظه كه لحظۀ جانبازی است فقط يك هدف در نظر باشد و بس: خدا و آيين خدا، اسلام و امت اسلام و مصالح امت اسلام.

راز ماندگاری عاشورا؛ شهادت در اوج توحید و پیوند با وجه الله است: کل شیء هالک الا وجهه. شهید بهشتی در پاسخ به این پرسش که چرا از میان صدها قیام مشابه در تاریخ اسلام، تنها عاشورا ماندگار شد، به نکته‌ای ژرف اشاره می‌کند: راز ماندگاری عاشورا، در نگاه توحیدی آن است. قیامی که همه چیزش برای خدا بود، هیچ مطالبه‌ای نداشت جز رضای خدا، در تاریخ ماندگار شد. بر اساس قرآن کریم، «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص: ۸۸)، هر آن‌چه به خداوند متصل نیست، فانی است؛ و هر آنچه در نسبت با وجه‌الله قرار گیرد، باقی است. عاشورا ماندگار شد چون قیامی بود سراسر لوجه‌الله.

ب) مبناى انسان شناختی شهادت:

–  آزادی و آزادگى

شهيدان آزادگان‌اند. اگر ما خطاب به امام حسين (ع) مى‌گوييم «اى سرور آزادگان»، براى اين است كه شهيدان راه حق آزادگان‌اند. شهيد تا خودش را از بندگى‌ها و بردگى‌ها آزاد نكند قدم به ميدان شهادت نمى‌گذارد. او خودش را از همۀ علايق آزاد كرده است. «ز هر چه رنگ تعلق پذيرد» آزاد شده، آن وقت مى‌رود تا به خيل پويندگان خط سرخ شهادت بپيوندد.

آزادى انسان از منظر شهيد بهشتى دو قسم است: آزادى درونى و آزادى بيرونى. آزادى درونى، همان آزادى از خود و هواى نفس و نفس اماره است. آزادى بيرونى، همان آزادى از مسائيل اجتماعى و رهيافت‌هاى خود بشر است. شهيد بهشتى تحقق آزادى دوم را در گرو آزادى اول مى‌داند؛ يعنى معتقد است كه اگر انسان از خود رها شد، از ديگران نيز رها مى‌شود و تحقق آزادى درونى، در گرو خداپرستى و حق‌پرستى است. اگر انسان حق‌پرست شد، هرگز خودپرست، پول‌پرست، مقام‌پرست، زورپرست، زن‌پرست و دنياپرست نمى‌شود و اگر نشد، انسان همه‌چيزپرست است و همه‌چيزپرستى يعنى اسارت و انسان اسير، ذليل‌ترين انسان روى زمين است.

بر این اساس آزادی در نگاه شهید آیت‌الله دکتر بهشتی تداوم مستقیم اصل توحید است؛ زیرا هر گامی که انسان در نفی «خدایان دروغین» و پرستش غیر خدا برمی‌دارد، بند تازه‌ای از پای جان خویش می‌گشاید. بدین ترتیب، «آزادگی» ثمره طبیعی «لا إله إلا الله» است: آن‌گاه که دل به یگانگی خدا سپرده شود و تمامی مظاهر سلطه و شرک نفی گردد، انسان نخست به رهایی درونی می‌رسد و سپس توانِ رهانیدن جامعه از یوغ طاغوت را پیدا می‌کند. بنابراین پیکره الهیات شهادت در منطق بهشتی، پس از مبنای توحید، بر آزادی استوار است.

شهید بهشتی صریح می‌گوید: «شهید، پیش از آنکه پای به میدان نثار خون بگذارد، از بند بندگی‌ها رسته است؛ وگرنه اساساً میدان شهادتی در کار نخواهد بود.» اگر انسان قدرت گزینش نداشته باشد و هر فرمانی را بى ‌چون و چرا بپذیرد، نه قیامی شکل می‌گیرد و نه جهادی معنا می‌یابد. شهادت، فرزند آزادی است؛ زیرا تنها انسانی که حق انتخاب دارد می‌تواند مسئولانه عالی‌ترین گزینه—یعنی جانفشانی در راه خدا—را برگزیند.

– مبناى کرامت انسان

یکی از بنیان‌های کلیدی در منظومه فکری شهید بهشتی درباره الهیات شهادت، کرامت ذاتی انسان است؛ کرامتی که نه امری اعتباری و قراردادی، بلکه ریشه در خلقت انسان دارد و با فطرت الهی او درآمیخته است. قرآن کریم در مقام بیان این حقیقت، صراحتاً می‌فرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (اسراء: ۷۰)؛ ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم. این کرامت به معنای این است که انسان گوهر و ارزش وجودی خویش را بشناسد و خویشتن خویش را به متاعی ناچیز نفروشد. از همین رو کرامت به معنای توان و شایستگیِ انتخاب آگاهانه در مسیر عبودیت است؛ یعنی انسان بتواند در میان جاذبه‌های متکثر عالم، آگاهانه عالی‌ترین مقصود را برگزیند.

انسان کریم النفس در بین خواستنی های دنیا بهترین ها را بر می گزیند و به امور پست و بی ارزش مشغول نمی گردد. او به پستی تن نمی دهد و بدان مشغول نمی شود و بدان دل نمی بندد و آن را تحمل نمی کند. لذا امام حسین علیه السلام در خطابه خویش به هنگام خروج از مکه می فرماید: «انّه قد نَزل بنا من الامر ما قد تَرون إِنَّ هَذِهِ اَلدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ اَلْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى اَلْوَبِيلِ » حوادث اين طور است كه می‏بينيد. اين حوادث اين جور رخ داده، وضع عوض شده، به طور كلی وضع محيط عوض شده. ادبر معروفها و ثمره شزاعا. خوبيها پشت كرده به مردم، تلخی‏ها مستدام و پيگير شده. يك ته‌مانده‏‌ای از اين كاسه زندگی مانده. زندگانی پست بی‌ارزشی مثل چراگاه آفت‌دار بيشتر از آن باقی نمانده، بعد می‏ خواهد اعلام كند چرا از نظر امام حسين زندگی و دنيا و محيط اين قدر فاسد شده؟ چون نان امام حسين توی روغن نيست؟ چون زندگی امام حسين تأمين نيست؟ نه زندگی امام حسين تا آخرين لحظات زندگی با بهترين وجه تأمين می ‏شد. چرا پس زندگی بر امام حسين تلخ است، به كام امام تلخ است؟

امام پاسخ می دهند: « أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ لاَ اَلْحَيَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً ». آيا شما نمى‌بينيد كه ديگر كسى به حق گوش نمى‌دهد و به آن اعتنا و عمل نمى‌كند؟ آيا نمى‌بينيد سيطرۀ باطل چنان است كه هيچ‌كس از باطل جلوگيرى نمى‌كند و با باطل درگيرى ندارد؟ اما من كه حسين هستم بايد اعلام كنم كه مرگ را جز سعادت و خوشبختى و زندگى، و همزيستى با اين ستمگران و تجاوزگران به حق را جز بَرَم و مايۀ دلتنگى نمى‌يابم.

ليرغب المومن فی لقاءالله. هر مرد با ايمانی بايد از حالا خودش را برای مرگ آماده كند و مشتاق لقاء خدا باشد. من كه پيشوا و امام شما هستم مرگ را برای خودم خوشبختی جاودان می‏بينم و زندگی و همزيستی با ستمگران را مايه تيرگی دل و جان.

از اينجا پايه و اساس عوض شد. مورخين نقل می‏كنند از همين جا امام فرمود هركس می‏خواهد برود برود. هر كس به طمع زندگی با من آمده برود. بسياری از اطرافيان امام حسين رفتند و تنها افرادی ماندند که کریم بودند.

انسان کریم پستی را تحمل نمی کند و در چنین فضای آلوده ای از بین همه دلبستگی ها، برترین مقصود و عالی ترین را بر می گزیند. در چنین جایی او تنها برای گوهر وجودی خویش یکی از دو سعادت را بر می گزیند: یا در راه اعتلاء حق و معروف می جنگد و پستی را کنار می زند و پیروز می شود و یا بر مبنای بحث کرامت از روی انتخاب آگاهانه، ارزش جان خودش را از یک کالا و متاع دنیوی به معامله ربانی ارتقا میدهد. و در هر صورت به «احدی الحسنیین» دست می یازد. بر همین اساس است که انسان کریم النفس بر محود نگاه توحیدی خوف و هراسی از نبرد ندارد و حتی بدان عشق می ورزد. از منظر شهید بهشتی شهادت در راه آرمان الهی معشوق ماست. ایشان می‌فرمایند آیا شنیده‌ای عاشقی را از معشوق بترسانند عشق به شهادت ناشی از مکتب است ما همه ساله در شب‌های قدر تکرار می‌کنیم و قتلاً فی سبیلک فوفق لنا. شيخ مفيد روایت معروفى را در ارشاد از على اكبر سلام الله عليه نقل مى‌كند كه ايشان مى‌گويد در راه مى‌رفتيم، پدرم را روى اسب چُرتى گرفت، ناگهان ديدم پدرم از خواب پريد، استرجاء كرد و فرمود: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌». حدس زدم كه بايد در خواب چيزى ديده باشد. پرسيدم: پدر جان چه شده است‌؟ فرمود: ديدم كسى مى‌گويد اين گروه حركت مى‌كند و مرگ به استقبالشان مى‌آيد. پاسخ اين جوان اين است: مى‌گويد به پدرم گفتم: اى پدر «أفلَسنا على الحق‌؟»؛ مگر ما برحق نيستيم‌؟ فرمود: بلی یا بنیّ والذی الیه یرجع العباد. گفتم خوب پس وقتى برحق و در مسير حق هستيم، ديگر جاى هيچ‌گونه نگرانى نيست. «اذا لا نبالى بالموت»؛ ما ديگر از مرگ هراسى نداريم. از اين چه مى‌فهميم‌؟ اين چه سكينه و وقار و طمأنينه و سامانى است در روح انسان‌؟ و از كجاست‌؟  این همان سنت «احدی الحسنین» است: یا پیروزی در راه حق، یا شهادت در راه محبوب؛ و هر دو، آغوش خوشبختی برای انسان مؤمن‌اند.

این تعبیرات، صرفاً عواطف شاعرانه نیست؛ بلکه نشانگر فلسفه‌ای عمیق از عبودیت و کرامت انسانی در پرتو الهیات توحیدی است.

در نتیجه، در منظومه فکرى شهید بهشتى، شهادت فرایندى است توحیدمحور که با آزادگى و کرامت گره مى‌خورد. شهید پیش از آن‌که خون خویش را نثار کند، حق را با چشم دل مى‌بیند؛ نفس را از قید هوا مى‌رهاند؛ پستی ها را کنار می زند و بر مبنای «احدی الحسنیین»، با کرامت، جان خود را، نه در راه دنیا و نه حتی عدالت‌خواهی صرف، بلکه در راه خدای عدالت فدا می‌کند. بدین‌سان، از ساحت مرگ عبور مى‌کند و به حیات جاودانه «أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» مفتخر می شود.

اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک بحق محمد و آله الطاهرین و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

جمع بندی سخنان دکتر رضا داد توسط دبیر علمی نشست سرکار خانم دکتر حیدری:

در جمع‌بندی سخنان دکتر رضا داد که از مبانی الهیات شهادت در اندیشه شهید بهشتی به زیبایی سخن گفت که این الهیات مبتنی بر توحید و خداگرایی، آزادی و آزادگی و کرامت انسانی است، می‌توان اذعان کرد که شهید بهشتی یکی از مصادیق آیات ۲۱ تا ۲۳ سوره نحل است که خداوند متعال درباره شخصیت امت ساز و تمدن ساز ابراهیم خلیل سخن گفته است.
ویژگی‌های او این است که وی قانتاً لله، حنیفا، لم یکن من المشرکین و شاکراً لانعمه است.
ابراهیم مطیع خدا و حق گرا بود خالص از هرگونه شرک و شاکر نعمت‌های پروردگار. تمام این صفات پشت سر هم ذکر شده است یعنی از مرحله‌ای به مرحله بعد وارد می‌شود به دلیل همین ویژگی‌ها خدا ابراهیم را برگزید او را به صراط مستقیم هدایت کرد در دنیا حسنه به او داد و در آخرت او را جز صالحین قرار داد.
آیت الله بهشتی نیز ابراهیم وار تمام مراحل را طی کرد و خداوند او را برگزید در دنیا شهادت نصیب او کرد و در آخرت نیز او را جز صالحان قرار داد.
امیدواریم که خداوند متعال ما را نیز در زمره شهیدان قرار دهد و عاقبت همه ما را ختم به سعادت و شهادت در راه خویش قرار دهد و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

خبر های قبلی و بعدی

آخرین خبرها