Al-Mustafa International University
سه‌شنبه | 13 | آبان | 1404

نقش مطالعات نصیریه در اعتبارسنجی حدیث

به گزارش روابط عمومی جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی خراسان در جلسه دوم از نشست دوم مدرسه “بررسی اندیشه‌های نو اخباری‌گری”، دکتر عمیدرضا اکبری در سخنرانی خود با عنوان “نقش مطالعات نصیریه در اعتبارسنجی حدیث” به واکاوی مبانی فکری جریان اخباری پرداخت.

در این نشست علمی، ارائه‌دهنده با محور قرار دادن تحلیل تاریخی از فرآیند شکل‌گیری و انتقال میراث حدیثی امامیه، به نقد نگاه خوش‌بینانه و حداکثری جریان اخباری نسبت به صحت روایات پرداخت. وی با تکیه بر شواهد تاریخی، رجالی و سندی، نشان داد که جریان نقل حدیث در قرون نخستین، برخلاف تصور اخباریان، فرآیندی پیچیده، غیر یک‌دست و همراه با محدودیت‌های گسترده در کتابت، عرضه و نقل بوده است.

محورهای اصلی ارائه

۱. بازخوانی رویکرد خوش‌بینانه اخباریان

ارائه‌دهنده ابتدا دیدگاه اخباریان را درباره «صحت حداکثری روایات» تشریح کرد. بر اساس این نگاه، از زمان صدور حدیث از معصوم تا رسیدن آن به نسل‌های بعد، همه‌ی حلقات نقل به‌طور دقیق و بدون تحریف باقی مانده‌اند؛ راویان همگی ثقه بوده‌اند، کتابت از آغاز انجام می‌شده و امامان نیز بر آثار شاگردان خود نظارت داشته‌اند.

به‌گفته‌ی دکتر اکبری، این تصویر تاریخی با واقعیت منابع و شواهد رجالی سازگار نیست.

۲. محدودیت‌های تاریخی در کتابت و عرضه

وی با اشاره به شرایط اجتماعی و سیاسی عصر ائمه علیهم‌السلام، بیان کرد که امکانات کتابت حدیث در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بسیار محدود بوده است. افزون بر این، تقیه و فشارهای سیاسی مانع از آن می‌شد که امامان بتوانند آثار جامع و رسمی تدوین کنند.

بر اساس شواهد، حتی «اصول اولیه اصحاب» نیز به‌ندرت به طبقات متأخر مانند شیخ کلینی رسیده‌اند و منابع اصلی کلینی اغلب به دو طبقه پیش از وی مربوط می‌شود (نظیر آثار برقی، نادر اشعری و حسین بن سعید).

۳. نسبی بودن وثاقت راویان

در ادامه، ایشان به نسبی بودن وثاقت راویان پرداخت و توضیح داد: وثاقت راویان امری مطلق نیست و حتی راویان ثقه در موضوعات مختلف دقت و تساهل متفاوتی داشته‌اند. این نکته، نشانگر ضرورت نگاه انتقادی و روش‌مند به هر روایت است، نه اعتماد مطلق به وثاقت راوی.

۴. انگیزه‌های متفاوت راویان در نقل

دکتر اکبری یادآور شد که نقل حدیث در میان اصحاب و تابعان انگیزه‌های گوناگونی داشته است؛ از انتقال علمی تا انگیزه‌های مذهبی یا تبلیغی. بنابراین، نمی‌توان هر نقل را دال بر اعتقاد راوی به مضمون روایت دانست.

۵. نقد تفسیر موسّع از «تقیه»

یکی از مباحث مهم نشست، نقد تفسیر گسترده از مفهوم «تقیه» بود. وی بیان کرد که گرچه تقیه در برخی حوزه‌ها واقعیت داشته، اما نمی‌توان هر نوع اختلاف در روایات را ناشی از تقیه دانست. روایات متعددی خود به علل گوناگون اختلاف (مانند نقل به معنا، خطا یا جعل) اشاره دارند.

۶. نقد استناد به قاعده لطف برای توجیه صحت روایات

در بخشی دیگر، سخنران به نقد استناد برخی به «قاعده لطف» برای اثبات صحت حداکثری احادیث پرداخت. وی توضیح داد که قاعده لطف تنها در امور ضروری دین قابل تطبیق است و نمی‌توان آن را به‌عنوان تضمین صحت تاریخی میراث روایی دانست.

همچنین افزود: اگر این قاعده چنین اطلاقی داشت، باید در حفظ سایر کتب آسمانی نیز مؤثر می‌بود، در حالی که تحریف و تعدد نسخه‌ها در تورات و انجیل واقعیتی انکارناپذیر است.

بخش دوم: مطالعات نصّی و تطبیقی در اعتبارسنجی حدیث

در بخش دوم، سخنران با عنوان «نقش مطالعات نصّی در اعتبارسنجی حدیث» به تحلیل تطبیقی متون حدیثی پرداخت. وی پرسش‌هایی چون وجود نسخه‌های موازی یک روایت در منابع عامه یا فرق دیگر شیعی (زیدیه، اسماعیلیه، نصیریه و…) را در تعیین اصالت روایت مطرح کرد.

به‌گفته‌ی او، صرف وجود روایت مشابه در منابع دیگر، نه الزاماً مؤید صحت است و نه دال بر ضعف؛ بلکه باید با تحلیل دقیق تاریخی، سندی و محتوایی همراه باشد.

نمونه‌پژوهی: مسلم بن همّدان خصیبی و کتاب «الهدایة الکبری»

در بخش موردی نشست، خصیبی ـ پیشوای برجسته فرقه نصیریه ـ و کتاب او «الهدایة الکبری» مورد بررسی قرار گرفت.

سخنران با اشاره به جایگاه خصیبی در میان نصیریان و نگاه تند رجالیان امامی به او، نشان داد که با وجود تضعیف شدید خصیبی توسط متقدمان، آثار او در منابع متأخر (همچون بحارالانوار) نفوذ قابل توجهی یافته است.

این امر بیانگر آن است که گاه مرز میان میراث امامی و غیرامامی در طول تاریخ به‌طور کامل محفوظ نمانده و بررسی تاریخی ـ تطبیقی روایات، ضرورتی جدی در اعتبارسنجی حدیث است.

پرسش‌ها و گفت‌وگوها

در بخش پایانی نشست، حاضران سؤالاتی در زمینه نسبت میان دیدگاه‌های تاریخی و اصولی، نقش تقیه در اختلاف روایات و تأثیر فضای اجتماعی بر نقل حدیث مطرح کردند.

ارائه‌دهنده در پاسخ تأکید کرد که نگاه تاریخی به میراث روایی، نه نفی اصول اجتهادی، بلکه مقدمه‌ای برای بازفهم دقیق‌تر از واقعیت نقل و نقد حدیث است.

۲. بررسی آماری و ساختاری اسناد کتاب

سخنران اظهار داشت که در مجموعه‌ی الهدایه حدود ۲۶ سند وجود دارد که تنها بخش‌های کوچکی از آن‌ها تکرار می‌شود، و این مسئله نشان‌دهنده‌ی ساختار غیرطبیعی و احتمال سندسازی گسترده در اثر است.

او افزود: خصیبی در نقل از مهم‌ترین راویان کتاب مانند ابوصیر، جابر جعفی و ابو‌جعفر، هیچ قاعده‌ی روشنی در سلسله‌ی اسناد خود ندارد و از لحاظ طبقاتی نیز نقل‌های او شدیداً مضطرب است؛ به‌گونه‌ای که گاه از مشایخ خود مستقیم روایت می‌کند و گاه با چند واسطه، و در برخی موارد طبقات روایان در نقل‌های او بالا و پایین می‌شود.

بر پایه‌ی آمار ارائه‌شده، از میان ۱۴۶ عنوان راوی در صدر اسناد کتاب، نام ۱۰۲ تن در هیچ منبع دیگری (چه امامی و چه نصیری) تکرار نشده است. تنها از ۲۹ نفر اثری در منابع دیگر یافت می‌شود و از میان آن‌ها صرفاً دو نفر به‌طور قطعی قابل شناسایی‌اند. این گستردگی در عناوین و ناشناختگی مشایخ، مؤید آن است که خصیبی بخش قابل توجهی از اسناد را جعل یا تکمیل مصنوعی کرده است.

۳. شواهد و نمونه‌های سندسازی

در نمونه‌هایی متعدد، خصیبی از راویانی نقل کرده که یا طبقه‌ی آنان با محتوای روایت سازگار نیست، یا در مواردی از یک شخص هم مستقیم و هم با چند واسطه روایت می‌کند. دو تن از مشایخ پرروایت او، یعنی حسن بن جمهور و فضال بن حسن، در هیچ نقل خود ثبات سندی ندارند و در هر بار نام شیخ واسطه تغییر می‌کند. این نوع اضطراب ساختاری به‌وضوح نشانه‌ی دست‌کاری عمدی در سلسله‌روات است.

۴. تحلیل محتوایی روایات و گرایش‌های غالیانه

سخنران سپس به محتوای درونی کتاب پرداخت و نشان داد که خصیبی علاوه بر سندسازی، در لایه‌های متنی نیز با پدیده‌ی غلو درگیر بوده است. برای نمونه:

در باب «بابیت محمد بن نصیر» روایات متعددی وجود دارد که تنها خصیبی نقل کرده و در دیگر منابع امامی یا حتی نصیری یافت نمی‌شود.

برخی از این روایات به‌صورت غیرمستقیم در آثار دیگر (مانند تحقیق الأسرار الدین ابن شعبه حرّانی) انعکاس یافته، اما بخش مربوط به «بابیت محمد بن حسین» حذف شده است؛ که خود نشانه‌ی افزوده‌های خصیبی در روایت است.

خصیبی گاه عقاید خود را به مخالفان نسبت داده و از راویان فرقه‌های دیگر مانند اسحاقیه یا شلمقانیه نقل مستقیم می‌کند تا سخن خویش را در قالب روایت عرضه کند.

۵. عناصر رمزی و مضامین سری در الهدایه

به گفته‌ی سخنران، در الهدایه مجموعه‌ای از رمزواره‌ها و اصطلاحات فرقه‌ای وجود دارد که تنها با مقایسه با متون سری نصیریان (مانند آثار محمد بن نصیر و شاگردانش) قابل درک است. از جمله:

کاربرد تعابیری چون من سلام و سید محمد سلام‌الله‌علیه برای پیامبر اکرم(ص) که در منابع امامی وجود ندارد اما در ادبیات نصیری رایج است؛

به‌کارگیری واژه‌هایی چون الحق المنکوس، الأنوار الأربعة و القباء و النوح که خاص متون باطنی نصیریان است؛

تأکید بر غیبت امامان پیشین ـ نه فقط امام عصر(عج) ـ که نشانه‌ی پذیرش آموزه‌ی تناسخ الظهورات است.

این شواهد نشان می‌دهد که خصیبی در قالب ظاهراً حدیثی، در پی انتقال آموزه‌های باطنی و غالیانه بوده است.

۶. تحریفات عقیدتی و روایت‌های منحول

 

از دیگر شواهد غلو، روایت مشهور در الهدایه درباره‌ی واقعه‌ی کربلا است که در آن خصیبی می‌گوید:

امام حسین(ع) شهید نشد بلکه شبح ایشان بر «حنظله بن أسعد شبامی» افتاد و دشمنان او را به‌جای امام کشتند! حتی در برخی نقل‌ها، عمر بن خطاب در کالبدی دیگر کشته‌ی کربلا معرفی شده است.

سخنران تصریح کرد که این دست از روایات صرفاً در آثار غالیان نصیری دیده می‌شود و ریشه‌ای در میراث امامی ندارد.

۷. نقد دیدگاه‌های محدثان متأخر

برخی محدثان متأخر مانند محدث نوری یا علامه مجلسی، الهدایه را کتابی «دارای متانت» دانسته‌اند. سخنران در نقد این دیدگاه گفت: با بررسی جامع اسناد و مقایسه‌ی متون موازی، روشن می‌شود که آنان به منابع سری نصیریان دسترسی نداشتند و از همین‌رو در تشخیص منشأ این روایات دچار اشتباه شده‌اند.

۸. نسبت خصیبی با دیگر جریان‌ها و شخصیت‌ها

در بخش پایانی، دکتر عمیدرضا اکبری به روابط خصیبی با دیگر متکلمان غالی پرداخت:

خصیبی در آثارش از شخصیت‌هایی چون ابوالخطاب و محمد بن ابی‌زینب دفاع کرده و لعن امامان بر آنان را ناشی از «تقیه» دانسته است؛

او همچنین از فرقه‌های مختلف مانند اسحاقیه و شلمقانیه روایت نقل می‌کند و می‌کوشد آرای آنان را در منظومه‌ی نصیریه ادغام کند.

از منظر تاریخی، به‌نظر می‌رسد خصیبی در قرن چهارم هجری با احیای نام محمد بن نصیر و بازسازی شبکه‌ی راویان فرضی، در واقع فرقه‌ی نصیریه را از نو بنیان گذاشت.

۹. تأثیر پژوهش‌های نصیریه بر بازخوانی میراث امامی

در بخش جمع‌بندی، دکتر اکبری تأکید کرد که مطالعه‌ی انتقادی آثار نصیریه، از جمله الهدایه الکبری، می‌تواند ما را در بازشناسی راویان متهم به غلو در میراث امامیه یاری کند. برای مثال،

راویانی چون اسحاق بصری و محمد بن عبدالله مهران در منابع امامی چهره‌ای نسبتاً خنثی دارند، اما با رجوع به منابع نصیری، ابعاد غالیانه‌ی عقاید آنان آشکار می‌شود.

۱۰. نتیجه‌گیری

در جمع‌بندی مباحث، دکتر عمیدرضا اکبری تأکید کرد:

  • تحلیل تاریخیِ فرایند نقل و کتابت حدیث، ما را از ساده‌انگاری‌های اخباری‌گرایانه دور می‌کند.
  • اعتبار روایات باید بر اساس مجموعه‌ای از قرائن تاریخی، سندی، متنی و مقایسه‌ای سنجیده شود.
  • بازخوانی تطبیقی میراث دیگر فرق، در شناخت اصالت و تحولات روایات امامیه نقش کلیدی دارد.
  • الهدایه الکبری اثری است آکنده از سندسازی، اضطراب طبقات، و جعل روایات.
  • خصیبی نه ناقل سنت محمد بن نصیر، بلکه بازسازنده و مولف فرقه‌ی نصیریه در قالبی حدیثی است.
  • بخش عمده‌ای از روایات کتاب واجد مضامین غالیانه، رمزی و تناسخی است که با تعالیم امامیه ناسازگار است.
  • بازخوانی نقادانه‌ی این اثر برای پالایش میراث روایی شیعه و فهم تحولات فکری قرن چهارم هجری ضرورت تام دارد.
خبر های قبلی و بعدی

آخرین خبرها