به گزارش روابط عمومی جامعهالمصطفی العالمیه نمایندگی خراسان، حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعیدیفاضل در آیین افتتاحیه همایش بینالمللی اندیشههای قرآنی آیتالله دکتر شهید بهشتی(ره)، با تشکر از دستاندرکاران برگزاری این همایش، پرداختن به این موضوع را ضرورتی اجتنابناپذیر برای فضای علمی دانست و افزود: «یکی از رسالتهای اصلی جامعهالمصطفی، پرداختن به اندیشههای جهانی و بینالمللی و احیای تفکرات ناب در حوزه خوانش صحیح از اسلام ناب است که شهید بزرگوار آیتالله دکتر بهشتی رضواناللهعلیه از پیشگامان این مسیر به شمار میروند.»
وی با بیان این که این همایش میتواند زمینهساز احیای میراث فکری آن شهید والامقام باشد، ابراز امیدواری کرد: «انشاالله با همکاری و همفکری همه اساتید، پژوهشگران و طلاب عزیز، بتوانیم این همایش را در سطحی شایسته و با کیفیتی مطلوب برگزار کنیم و گامی بلند در جهت تبیین و توسعه اندیشههای ناب قرآنی برداریم»
ایشان با تجلیل از مقام علمی و عملی آن شهید سعید تصریح کرد: «عظمت فکری شهید بهشتی رضواناللهعلیه در این است که اندیشههای ایشان با اتکا به مبانی قرآنی شکل گرفته و امروز به عنوان یکی از راهگشاترین مکاتب فکری برای نجات بشریت مطرح است»
وی در در ادامه با بیان آرمانهای بلند این همایش خاطرنشان کرد: «امیدواریم این گردهمایی بینالمللی بتواند با بازتولید اندیشههای آن شهید بزرگوار، زمینهساز عمل به این تفکرات در عرصههای مختلف شده و الگوهای نوینی را در مسیر تعالی جامعه اسلامی ارائه دهد.»
دکتر سعیدی فاضل در ادامه در تجلیل از شهید بهشتی گفت: خداوند متعال در طول تاریخ اندیشمندانی را در مسیر بشریت قرار داده که الگوی ویژهای هستند برای چگونه اندیشیدن و ما از آنها میآموزیم. گاهی اوقات این الگوها علاوه بر اینکه نشان میدهند چگونه باید اندیشید، باید تفکر و نحوهٔ اندیشیدن و همچنین اصل فکر و خروجی فکر آنها را در مکتبشان آموخت و یاد گرفت. در جهان معاصر، شهید بهشتی رضواناللهعلیه علیه جزو این افراد است؛ فردی که شاید طبق توضیحی که عرض میکنم، نادرترین فرد در جهان معاصر باشد که ما نیازمند تمسک به تفکر ایشان در حوزههای مختلف هستیم.
اگر بخواهیم شخصیتهای بزرگ را کشف کنیم، لازم است به خلأهای اجتماعی توجه کنیم. زمانی که خللی در جامعه ایجاد میشود، خلأ فکری یا عملی در حوزهٔ ساختاری و نهادی، فقدان شخصیتهای بزرگ را نمایان میکند. این فکر به ذهن میآید که چرا این شخصیتها را از دست دادیم و چرا به تفکرات آنها نپرداختیم؟ و در برابر تاریخ، در پیشگاه این سؤال قرار میگیریم که چرا باید به اندیشهٔ شهید بهشتی رضوانالله علیه پرداخت؟
تجربهٔ اندکی که در حوزهٔ تدریس تفکرات شهید بهشتی سلامالله علیه داشتم و مطالعهٔ اندکی که نسبت به آثار ایشان داشتم، یک نکته و ایده را میخواهم خدمت بزرگواران ارائه کنم که این ایده، ماحصل تجربهای است که در این سالیان به دست آمده و انشاءالله در پژوهشهای شما هم محور خواهد بود. هر بزرگواری که بخواهد در اندیشهٔ شهید بهشتی تأمل کند و انشاءالله تحقیق و پژوهش داشته باشد، باید به این نکتهٔ مهم توجه کند.
حجت الاسلام و المسلمین سعیدی فاضل با ارائه پرسشهای اساسی مبنی بر اینکه چرا مجموعهای مانند جامعه المصطفی باید به بازخوانی اندیشه شهید بهشتی بپردازد؟ چرا باید بودجه صرف کنیم برای مطالعه آثار شهید بهشتی؟ چرا به طلاب توصیه میکنم که با آثار شهید بهشتی مأنوس باشند؟ چه ویژگیهایی در این تفکر وجود دارد که یک مجموعه علمی همه ظرفیت خود را در مسیر احیای آن قرار دهد؟ گفت:
ایشان در مقدمه مباحث خود گفت:خداوند متعال عنایت ویژهای در جهان معاصر به ما داشته که دو اندیشمند را در کنار هم قرار داده: علامه طباطبایی رضواناللهعلیه علیه و مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه؛ دو اندیشمند بزرگ که تفکر معاصر را به نحو دیگری احیا کردند. مرحوم امام رضواناللهعلیه علیه در ابعاد مختلف علمی و عملی این را عرضه کردند که در آثارشان مشهود است. مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه نیز در حوزههای مختلف شاخص هستند. ویژگی این دو متفکر این است که اولاً جامعیت در نگاه دارند، ثانیاً جامعیت در دانشهای مختلف دارند؛ هم در فقه و اصول در اعلا رتبه قرار دارند، هم در مباحث فلسفی، عرفانی و تفسیری در حوزههای مختلف ورود بسیار خوبی داشتند. علاوه بر این دو نکته، دانشها را به کمال رساندند و مرز دانش را جابهجا کردند. وجود علامه طباطبایی رضوان الله علیه در حوزهٔ تفسیر به نظر حقیر و بزرگان، کمنظیر است؛ به طوری که کسی به گرد پای علامه در تفسیر قرآن کریم نرسیده است. برداشتهایی که علامه طباطبایی با توجه به مبانی تفسیری و روش تفسیر قرآن کریم دارند، ویژه است.
دکتر سعیدی فاضل امام خمینی و علامه طباطبایی را تقریباً در نوع تفکر همجهت دانستند و افزودند: شاگردان این بزرگواران که مشترک بودند، یک سر و گردن از سایر علمای معاصر ما بالاتر هستند. چهار نفر را نام میبرم که شما تصدیق میکنید: سه نفر به شهادت رسیدند یا به رحمت خدا رفتند و یک نفر در قید حیات است. معظم رهبری میفرمایند: یکی از ویژگیهای دوران ما این است که افراد شاگردپروری مثل مرحوم امام خمینی رحمةالله علیه و علامه طباطبایی رضوان الله علیه، شاگردانی را تربیت کردند که جهان معاصر را تحتالشعاع خودشان قرار دادند. حضرت آقا سه نفر را نام بردند: شهید بهشتی رضوان الله علیه، شهید مطهری رحمةالله علیه و مرحوم آیت الله مصباح یزدی رحمةالله علیه بنده نفر چهارم را خود حضرت آقا میدانم؛ این افراد چهار نفری هستند که در درس علامه طباطبایی رحمةالله علیه و درس مرحوم امام حضور داشتند و از هر دو آموختند. دو ویژگی این افراد که سایر علما ندارند: یکی مشترک بین این چهار نفر و دیگری وجه ممیزه و مزیت نسبی شهید بهشتی و مقام معظم رهبری است که دو نفر دیگر ندارند.
این چهار بزرگوار پای درس علامه نشستند. یکی از دلایلی که مرحوم شهید بهشتی رحمةالله علیه برای بورسیه تحصیلی به خارج از کشور نرفتند و در مرکز اسلامیها فعال بودند، این بود که شش سال پای درس علامه طباطبایی فلسفه خواندند. یکی از دلایل آشنایی ایشان با علامه همین بود. شهید بهشتی رحمةالله علیه یکی از فیلسوفان بزرگ است. حضرت آقا وقتی میخواهند مثال فیلسوفهای معاصر را بزنند، دومین نفر شهید بهشتی هستند. شهید بهشتی فلسفهٔ اسلامی و فلسفهٔ غرب را فهمیده بود. در فلسفهٔ غرب، تنها حاشیهنویس متفکران غربی نبود، بلکه در فلسفهٔ غرب به زبان آلمانی، متفکرین آلمانی را خوانده بود و شاید یکی از بهترین حاشیهها را داشته باشد.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سعیدی فاضل در تبیین ویژگیهای این چهار عالم که در محضر دو استاد تحصیل کردند گفت: از علامه طباطبایی جملهای را میخوانم چون بحث علمی است. یکی از جاهایی که علامه شاهکار کرده، در المیزان ذیل آیهٔ ۲۰۰ سورهٔ آل عمران است. خروجی تفسیر علامه طباطبایی ذیل این آیه، کتابی است با عنوان «روابط اجتماعی در اسلام». حتماً این کتاب را مطالعه کنید. شالودهٔ فکری این چهار نفر در این شریفه ذکر شده. علامه طباطبایی ذیل این آیهٔ شریفه نکتهٔ مهمی گفتند که به نظر مهمترین درک ایشان از دین است. اگر از علامه بپرسید مهمترین مشاهدهٔ شما از دین چیست؟ میفرمایند: مهمترین مشاهدهٔ من از دین این است که دین تمامی اجزایش یک ارتباط تام و وحدتی با هم دارند که اگر اینها را ترکیب کنیم، مرجعشان به یک اصل برمیگردد. اگر آن اصل را منتشر کنید، به تمام اجزا میرسد و اگر ببندید، به یک اصل بازمیگردد. آن اصل «توحید» است. علامه میفرمایند: مهمترین مشاهدهٔ من از دین این است که دین یک منظومه و نظام به هم پیوستهای است که همهٔ اجزای آن مرتبط با هم هستند. اگر شما نماز میخوانید، ازدواج میکنید یا اعمالی انجام میدهید، اینها منتشر شده از امر توحید هستند و ارتباط طولی با توحید دارند. این مسئلهٔ بسیار مهمی است که آقای طباطبایی به شاگردان منتقل کرد.
دکتر سعیدی فاضل در ادامه گفتند:در آثار این بزرگواران میبینید که دین را به عنوان اجزای غیرمنتسبه مطرح نمیکنند؛ یعنی احکامش یک حوزه را مطرح نمیکند، عقایدش چیز دیگری و اخلاقیاتش فرصتی دیگر. نه، این یک راهواره است و هر کدام از این بخشها همدیگر را تکمیل میکنند و به یک مرجع اصلی به نام توحید برمیگردند. لذا حتی در قانون گذاری، در اجرا، در ساخت نهادهای اجتماعی، اگر بخواهید کاری انجام دهید یا نظریهای داشته باشید، به آن اصل توحید برمیگردد. اگر اندیشمندی پیدا کنید که منظومهٔ فکری با این عنوان داشته باشد که توحید را در همهٔ اجزا منتشر کند، میتوان گفت که نظام فکری دارد و یک سیستم فکری داراست و میتوانیم آن سیستم را از او بگیریم و در آن سیستم و قالب تفکر کنیم.
امام خمینی رحمة الله علیه در اربعین حدیثشان مطرح میکنند: دین، انسان و دانش سه ضلعی هستند. حضرت امام میفرمایند: این سه با هم ارتباط کامل دارند. انسان دارای سه بعد است: نفس، جان و دین، هم شامل سه بخش اعتقادات، احکام و اخلاق است و دانش هم به سه بخش میپردازد: دانش مربوط به حوزهٔ عقل، دانش مربوط به حوزهٔ نفس و دانش مربوط به حوزهٔ جان. پس با هم ارتباط تام دارد. اولین ویژگی که این چهار متفکر دارند و با هم مشترک است، این مسئله است. در همهٔ این بزرگواران اگر جستجو کنید، آثارشان را میبینید که یک منظومهٔ فکری منسجم که برآمده از اصل توحید است، در همهٔ ساختارهای فکری و ذهنی آن بزرگواران مشهود است.
رئیس جامعه المصطفی نمایندگی خراسان برای شناخت منظومه فکری این چهار متفکر عصر حاضر به معرفی آثاری پرداختند که عبارتند از: در مورد مقام معظم رهبری، «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، در مورد شهید بهشتی «شناخت اسلام» یا «شناخت در قرآن»، در مورد مرحوم آیت الله مصباح یزدی رحمةالله علیه «توحید در نظام عقیدتی و ارزشی اسلام» و در مورد شهید مطهری «جهان بینی توحیدی». این چهار کتابی است که این بزرگواران دارند و همهٔ آنها آن منظومه را منتقل میکنند؛ یک برنامهٔ فکری واحد که دین را به عنوان یک کل ترسیم میکند.
در مورد شهید بهشتی، مقالهای دارند با عنوان «طرح پژوهشی تازه در راه شناخت تحقیقی اسلام». در بند پنجم مقدمهٔ این مقاله، نکتهٔ مهمی میفرمایند: «شناختن هر جز کوچکی از یک نظام وقتی ممکن است که نخست بر دیدگاه کلی آن نظام و به اصطلاح معروف بر جهانبینی آن آگاه باشیم و برای شناخت این جزء، از آن دیدگاه کلی و در چارچوب وسیع کل، دست به کار تحقیق شده و در این تحقیق به مناسبات این جزء با اجزای دیگر اقدام کنیم.» این نکته نشان میدهد که اجزای دین چه ارتباطی با هم دارند. این فکر بسیار مهم است.
وجه مشترکی که علامه طباطبایی و امام مطرح فرمودند، توسط این بزرگواران گرفته شده است. مزیت نسبی شهید بهشتی رحمهالله علیه چیست؟ چرا ما باید به شهید بهشتی بپردازیم؟ مرحوم شهید مطهری رضواناللهعلیه علیه و مرحوم آیتالله مصباح یزدی رحمهالله علیه، این بزرگواران مرزبان دین اسلام بودند و کاری که در جهانبینی انجام دادند، تبیین اندیشه و مرزبانی از دین بود؛ چون سرفصل کارشان فلسفی و کلامی بود. مزیت نسبی شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی این است که مرزبانی کردند؛ یعنی بر سر عقیده ایستادند و پاسخ به شبهات دادند. این در دههٔ هفتاد و هشتاد بسیار مهم بود که احدی جرئت مواجهه با روشنفکران را در جمهوری اسلامی ایران نداشت و آیت الله مصباح با این تفکرات مقابله میکرد و پاسخ میداد. اگر خواستید در حوزهٔ مواجهه با عقاید گوناگون و مرزبانی از عقیده در ذیل این تفکر کلان که دین یک کل منسجم است بایستید، آثار آیت الله مصباح و شهید مطهری رحمةالله علیه را مطالعه کنید. اینان ایستادند و یک خط قرمز کشیدند و از این خط قرمز دفاع کردند و آثارشان حول این محور است.
ایشان در نکتهٔ دوم وجه تمایز شهید بهشتی را اینگونه تبیین کرد: شهید بهشتی مرزبان عقیده است، اما در مرزبانیاش متوقف نماند. شهید بهشتی دین را امتداد میدهد. زندگی شهید بهشتی در راستای اقامهٔ قرآن و اقامهٔ دین در سطح جامعه، در سطح کلان سیاست و حکومت است. شهید بهشتی از مرزبانی عقیده فراتر میرود و به امتداد تفکر قرآن کریم و دین در ساخت اجتماع میپردازد؛ امتداد دین در زندگی، امتداد قرآن در زندگی و اقامهٔ قرآن منظور نظر شهید بهشتی است.
به نظر حقیر، آنچه تفاوت این شاگردان را رقم میزند، این است که در مکتب شهید مطهری و آیت الله مصباح رحمةالله علیه، ما به عنوان فهم صحیح و کامل از دین هستیم و مرزبانی میکنیم. اما شهید بهشتی به دنبال اقامهٔ قرآن و امتداد این ساعات در حوزهٔ اجتماعی است و این چیزی است که ممیزهٔ تفکر شهید بهشتی است. شهید بهشتی رحمةالله علیه قبل از انقلاب، بیست سال قبل از انقلاب، به فکر اقتصاد اسلامی بود. در دورهٔ انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب، نظام آموزش و پرورش را در مدرسهٔ دین و دانش پایه گذاری کرد. در تعلیمات دینی دورهٔ شاهنشاهی پایه ریزی کرد تا بعد از انقلاب اسلامی بتواند آن را ترویج کند.
ایشان در ادامه افزود: آنچه ما نیاز داریم در مطالعاتمان از شهید بهشتی، این است که شهید بهشتی علاوه بر اینکه یک متفکر برجسته در حوزهٔ ترسیم این ساختار کلان دین است، یک مدیر اجرایی به تمام عیار است در حوزهٔ گره زدن نظر در فضای عمل و امتداد دادن آن نظر تا رسیدن به مرحلهٔ اجرا و نمونه.
دکتر سعیدی فاضل با ارائه مثالهایی این وجه تمایز را اینگونه توضیح داد: کتاب «مواضع ما» از آثار حزب جمهوری اسلامی است که صد و بیست موضع دارد. این کتاب را ببینید. ابتدای سال تحصیلی عرض کردم، کتاب «انسان در قرآن» و کتاب «مسئولیت» کتابهای خیلی خوبی هستند که میتوانید مطالعه کنید. کتاب «مواضع ما» اعتقادات انقلاب اسلامی است؛ از ابتدا تا انتها، از تفکر تا اجراییات، بند به بند، جمله به جمله، مواضع تفسیری جمهوری اسلامی را مطرح میکند و اعتقادات امروز ما در جمهوری اسلامی نسبت به خوانش از قرآن کریم، همان چیزی است که الان در مواضع ما و بزرگمان شهید بهشتی هست. همانطور که قانون اساسی را میبینید، قانون اساسی مهمترین سند قانونی است که شهید بهشتی در نگارش آن نقش داشت.
یک نمونه از نظریهٔ شهید بهشتی در باب تربیت کودک ارائه میکنم. از آن نظریهٔ کلان دین در حوزهٔ نظر به حوزهٔ امتداد اجتماعی در حوزهٔ عمل میرسد؛ یعنی این چیزی است که شهید بهشتی میفرمود. بر اساس یکی از بحثهای قانون اساسی، دو مورد را اشاره میکنم و نظر ایشان را مطرح میکنم. در قانون اساسی اصل هفتاد و نهم، شهید بهشتی دفاع میکند از حق اعتراض. حق اعتراض به حاکمیت را واجب مطلق میداند. دقت بفرمایید: اگر گروهی خواستند نسبت به نظام جمهوری اسلامی اعتراض کنند، این از مواردی است که عیببردار نیست و اعلام آن به دولت لازم است. اما اصل اتفاق و اصل اینکه تجمعی داشته باشند، نیاز به مجوز دارد. حق اعتراض، حق تجمع را میگوید و میگوید حرف نباید برایش بزنید. مفصلاً در مبانی قانون اساسی که یکی از کتابهای شهید بهشتی است، میتوانید ملاحظه بفرمایید. شهید بهشتی میفرمود: ما نباید جلوی اعتراض مردم را بگیریم. چرا؟ چون انسان رشد یافته، انسانی است که در گرو انتخاب و آزادیاش باشد. ببینید، آن مرتبهٔ عمل را نامگذاری میکند و برمیگرداند به یک حوزهٔ نظری که آزادی انتخاب انسان است و رشد این انسان را در جایی میبینند که بتواند اعتراض کند، بتواند اعتراضش را بیان کند.
همین نمونه را شهید بهشتی در تربیت کودک دارد. یک کلیپ هست که در آن شهید بهشتی ایدهای را مطرح میکنند: میگویند ما نباید جلوی تربیت کودکمان را با بایدها و نبایدها بگیریم. انسان رشد یافته، انسانی است که در بستر انتخاب بتواند رشد پیدا کند؛ در بستر آزادی بتواند رشد کند. اگر پدر و مادر دائماً بگویند این کار را بکن، آن کار را نکن، اینجا بنشین، آنجا ننشین، تعبیر ایشان این است که مجسمهای از انسان میتراشند که مجسمهٔ آدم نیست. ایشان میگوید: آدمی تربیت کنید، نه آن. انسان اگر میخواهد تربیت شود، یک ویژگی دارد: عادت. مصداق انسان آگاه است. وقتی میخواهید تربیت کنید، فرزندتان باید در بستر آزادی رشد پیدا کند. رشد او در گرو انتخابهایی است که خودش انجام میدهد. وظیفهٔ پدر و مادر چیست؟ وظیفهٔ پدر و مادر بسترسازی برای این است که او فهم بیشتری پیدا کند نسبت به مسائل پیرامونی و بتواند انتخاب درستتری داشته باشد. اما این آدم باید برای آن انتخاب کند. این را از مفهوم قرآن کریم گرفت: سورهٔ مبارکهٔ یونس، آیهٔ ۹۹: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ». اگر خدا میخواست، همهٔ مردم مؤمن میشدند. پیغمبر، تو مردم را مجبور میکنی که مؤمن شوند؟ خدایی که اجازه نداده است پیغمبرش مردم را مجبور کند که انتخاب او را انتخاب کنند، به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که در فضای تربیت کودک، انتخاب را از کودک سلب کنیم. مصلحت از آن بالاتر بریم: مصلحت اینکه انسان مشرک نشود بالاتر است یا مصلحت اینکه تربیت درستی در مورد کودک صورت گیرد؟ قطعاً مصلحت اینکه انسان مشرک نشود بالاتر است. خدا اجازه نداده به پیغمبرش که مردم را مجبور کند که این بار را بیاورند. وقتی اینجا را اجازه نداده، قطعاً آن طرف را هم اجازه نخواهد داد.
حجت الاسلام و المسلمین سعیدی فاضل در ادامه گفت: شهید بهشتی رحمةالله علیه میفرمایند: این را از مرحلهٔ نظر به مرحلهٔ عمل آورده. آزادی و انتخابگری که شأن کرامت انسان است و کرامتی که اگر نفی شود، کفل توحید است، این را میآورد در صنعت قانونگذاری و تربیت و نظام آموزش و پرورش مبتنی بر آزادی در انتخاب. این باورها مثالهای متعددی دارد در حوزهٔ نظامسازی اقتصادی، در حوزهٔ نظام اجتماعی و فرصت نمیگذارد متأسفانه.
ایشان در پایان و در جمع بندی مباحث گفت:ممیزهٔ تفکر بهشتی رضواناللهعلیه این است که شهید بهشتی آمده است که این دین را که دین جهانی است و جامعیت دارد، در تمام ابعاد به عنوان یک سیستم فکری منتقل کند که مهمترین منبعش قرآن کریم است و قرآن کریم یک نظام فکری بههمپیوسته، منسجم و نه پراکنده است. در حوزهٔ نظر و اعتدال آن را تا مرحلهٔ عمل و اقامه در ساختارهای اجتماعی محقق کند. این چیزی است که شهید بهشتی دارد و دیگران ندارند. این چیزی است که ما باید از شهید بهشتی مطرح کنیم. اگر مطرح شد، بازبینی شد، تولید نظریه شد، راه برای ساخت یک تمدن جامعه و تمدن نوین اسلامی انشاءالله محقق خواهد شد. ما به دنبال آنیم که قرآن کریم را از سطح نظر در حوزهٔ انسجام در فکر به حوزهٔ عمل منتقل کنیم و کاری است که شهید بهشتی برای ما الگو شده. این الگو را از شهید بهشتی بگیریم، انشاءالله بتوانیم عمل کنیم و انشاءالله در این حوزه توفیق داشته باشیم.